دچار

دچار یعنی.. نه وصل ممکن نیست.. همیشه فاصله ای هست.. دچار باید بود..

دچار

دچار یعنی.. نه وصل ممکن نیست.. همیشه فاصله ای هست.. دچار باید بود..

شاید اینجا فقط برای خودم باشد
حرف هایی که فقط می توانم برای خودم بزنم
نمیخاهم مخاطبی داشته باشد غیر از ..

رفتن رسیدن است!

يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۳ ب.ظ

دیگر تمام شد!

همه ی رفتن ها و امدن هایم و همچنین نرفتن هایم! دیگر دانشگاهی نیست تا بخاهم بروم و یا بپیچونم و نروم!

امروز اخرین امتحانم را دادم. دلتنگش نخاهم شد اما به هر حال یک بخشی از زندگی ام بود!

از این به بعد شاید جای خالی اش رار حس کنم گرچه در زمان بودنش حضورش را حس نمیکردم..

امیدوارم اخرین امتحانم با امید به خدا پاس شود تا مراحل فارغ التحصیلی ام به وقفه نیفتد!

اردیبهشت که با هم صحبت کردیم گفتی بعد امتحان هایت بیا شمال! و من سرخوش از این شنیده همش منظر بودم امتحاناتم تمام شود!

بعد از چند وقت متوجه شدم زمانی که امتحاناتم تمام شود ماه مبارک رمضان است خب مسافرت سخت می شود!

حالا امتحانات من تمام شده و دوست دارم به شمال بروم! اما نمیدانم چه خاهد شد..

چرا که نه وسیله ای دارم تا بتوانم با ان بروم نه متحدی که پایه ام باشد! و نه پولی! اگر فقط پول را داشتم شاید بقیه چیز ها را هم میشد هماهنگ کرد.. اما چه کنم که این مسافرت های پی در پی دیگر رمقی برای جیب هایمان نگذاشته است..

حالا باید رو بندازم به .. تا بیاید و ماشین هم بیاورد.. اما خب خرج سفر چه؟!؟

نمیدانم اما تو بدان که من در چه شرایطی ام و حاضرم برای رسیدن به تو هر کاری انجام دهم..

مرا باور کنی یا نه

تویی

پایاین ویرانی..

۹۴/۰۳/۳۱