دچار

دچار یعنی.. نه وصل ممکن نیست.. همیشه فاصله ای هست.. دچار باید بود..

دچار

دچار یعنی.. نه وصل ممکن نیست.. همیشه فاصله ای هست.. دچار باید بود..

شاید اینجا فقط برای خودم باشد
حرف هایی که فقط می توانم برای خودم بزنم
نمیخاهم مخاطبی داشته باشد غیر از ..

۶ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

24 دی

جمعه, ۲۴ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۳۵ ب.ظ

24 دی ماه است. سومین هفته هم از اموزشی من سپری شد..

امشب عروسی یکی از دوستای دبستانم هست که تقریبا تا این مدت باهم بودیم البته نه انقدر صمیمی ولی گروه دوستی مشترکی داشتیم.

دیشب هم متوجه شدم که احمدی تا چند وقت دیگر پدر میشود..

انقد این خبر برایم خوشحال کننده بود که حد نداشت اما یک حس عجیبی از دیشب منو فرا گرفت! دقیقا حس یک پدری را داشتم که یک عمر زحمت کشیدم تا پسرم را بزرگ کنم و او را سرو سامان بدهم و بعد حالا خبر نوه دار شدنم را بشنوم. همانقدر خوشحال از این خبر اما پس ذهنم به پیری ام فکر میکنم به عمری که پای پسرم گذاشتم و حالا او قرار است همان راهی که من برای او طی کردم را بگذراند.

دقیقا همین حس رو دارم..این احساس پیری در 25 سالگی به شدت مرا ازار میدهد..

۲۴ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۵
دچار ..

21 دی

سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۴۲ ب.ظ


به لطف فوت اقای هاشمی رفسنجانی و تعطیلی عمومی ما هم امروز تعطیل بودیم. دیروز که از پادگان مرخصی گرفتم و امدم و امروز هم تعطیل بود و فردا باید صبح به پادگان بروم.  تعطیلی خوبی بود! 

خداروشکر ان ماجرای هفته پیش هم تمام شد و ادامه دار نشد.

خدایا بابت همه چیز ممنونم.

۲۱ دی ۹۵ ، ۲۲:۴۲
دچار ..

17 دی

جمعه, ۱۷ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۲۷ ب.ظ


هفته ای که گذشت در کل هفته ارام و راحتی برای من درخدمت سپری شد بجز در دو روز پایانی که که با یک چالش خیلی سخت روبرو شدم!
انقدر تحت فشار قرار گرفتم که واقعا همه ارامش روزهای قبل را با خود برد! اما باز هم خدا کمکم کرد و من هم قول دادم که دیگر باعث نشوم که تحت فشار قرار بگیرم.

از خدا میخاهم که ان ماجرا تمام شده باشد و با شروع هفته جدید من هم به روند قبل خود برگردم!

البته که همه این چیزها خاطره میشود بعد از مدتی اما زمانی که در ان هستیم واقعا عذاب اور است!

چشم برهم زدنی یک هفته دیگر هم گذشت که به 17 روز دی ماه رسیدیم! بیشتر از یک چهارم از زمان اموزشی ام گذشته و ادامه اش هم امیدوارم به همین سرعت بلکه ام بیشتر بگذرد!

خدایا من واقعا نمیدانم چگونه از تو تشکر کنم و چگونه شکر تو را بجا بیاورم. من یقینا در تمام لحاظت سخت حضور تورو کنار خودم احساس میکنم البته که در باقی لحظات هم تو هستی و این من هستم که ..

۱۷ دی ۹۵ ، ۲۰:۲۷
دچار ..

10 دی

جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۴۱ ب.ظ

امروز دهم دی ماه است
ده روز از سربازی من گذشت! به چشم بر هم زدنی!

از یکشنبه تا چهارشنبه پادگان بودم و اولین هفته را سپری کردم. میتوانم بگویم اصلا سخت نبود و واقعا خوش گذشت. البته که سختی های خودش را هم داشت و اذیت هایش اما خب سربازی و انقدری نبود که بتواند ازار دهنده باشد.

خداروشکر میکنم که شرایط تا به اینجایش خوب بوده است و یک/ششم از دوره دوماهه اموزشی سپری شده!

از خدا میخاهم از این به بعدش را هم کمک کند..

۱۰ دی ۹۵ ، ۱۵:۴۱
دچار ..

چهارمین روز

شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ب.ظ

امروز چهارم دی ماه است، یعنی من چهار روز از خدمتم گذشتته بدون اینکه کاری کرده باشم! و همه اش را در مرخصی بوده ام!

البته این تازه اولش است و از فردا ساعت 6 صبح باید خودم را معرفی کنم و احتمالا تا اخر هفته به خانه بر نمیگردم.

کاملا یک هندوانه در بسته است و من نمیدانم چه چیزی انتظارم را میکشد تنها چیزی که میدانم این است که در مقابله با هر چیزی نهایت سهل نگری را داشته باشم و به خودم سخت نگیرم تا سخت نگذرد.

هنوز ای کاش کسی بود که ..

باید برود هرچه شود گو بشو و باش
بگذرا که این جاده خطر داشته باشد

۰۴ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۷
دچار ..

اول دی

چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۴۲ ب.ظ

امروز اول دی ماه است! شاید از این به بعد این روز برای من روز خاطره انگیزی باشد! همچنین شب قبلش.

امروز ساعت 7 صبح از خاب بیدار شدم و حدود ساعت 8 به سمت پادگان حرکت کردم . قرار بود که ساعت 9 انجا باشیم کمی مانده به 9 رسیدیم به همراه پدر و مادرم!
هوا خیلی سرد بود. با اینکه به مسزان لازم لباس گرم پوشیده بودم اما سرما کاملا ازار دهنده بود. یک ساعتی جلوی درب پادگان معطل بودیم تا داخل رفتیم و یک خوشامدی گفتند بهمان و فرمی پر کردیم. همه چیز خوب پیش رفت تا اینکه به گردان ها و گروهان های مختلف تقسیم شدیم و بعد ازینکه یک ساعتی گذشت رفتیم سر گردان خودمان انجا هم توضیحات لازم را دادند و لباس  و پوتین هایمان را تحویل گرفتیم و گفتند که بروید منزل و یکشنبه ساعت 6 صبح می بایست خودمان را معرفی کنیم.

در کل روز خوبی بود خیلی همه چیز خوب بود ، جای بدی نبود و رفتار ها مناسب بود.

تنها نکته منفی که به نظر من می امد بعد مسافت و سردی هوا بود. برگشت را خودم امدم و اینکه هزینه برگشت خیلی زیاد بود. از مقابل پادگان تا ازادی 8 هزار تومان کرایه بود و ازادی تا المپیک هم 2500. فکر کنم اصلا به صرفه نباشدکه هر روز بروم و بیایم و احتمالا اخر هفته ها فقط برگردم خانه.

زمستان شروع شده با تمام سرمایش..

۰۱ دی ۹۵ ، ۱۶:۴۲
دچار ..