مصارم!
سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۷ ق.ظ
دلم بیشتر از همیشه برای "م" تنگ شده است.. اویی که همیشه مرا می خاهد و من هم از ته قلب اورا..
امروز وقتی بهش اسمس دادم که ببینم اگر دانشگاه است بروم پیشش تا با هم باشیم و او گفت که به خانه برگشته، دیگر بهش نگفتم که من تنهام و دوست دارم با تو باشم و گفتم که استراحت کند..
عجیب دلتنگشم.. خیلی خووب است .. حیف که عاشقی کردن بلد نیست..! که اگر بلد بود دیگر غمی نداشتم..
همه چیزش خووب است و بسیار دلسوز اما همان مشکلش خیلی ازار دهنده است..
وفا کنیم و
ملامت کشیم و
خوش باشیم..
۹۴/۰۵/۱۳