دچار

دچار یعنی.. نه وصل ممکن نیست.. همیشه فاصله ای هست.. دچار باید بود..

دچار

دچار یعنی.. نه وصل ممکن نیست.. همیشه فاصله ای هست.. دچار باید بود..

شاید اینجا فقط برای خودم باشد
حرف هایی که فقط می توانم برای خودم بزنم
نمیخاهم مخاطبی داشته باشد غیر از ..

ماندن..

دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۰ ب.ظ

دو شب باقی مانده هم به خانه ماندن من گذشت!
دور خودم باز حصار کشیده ام و اجازه ورود کسی را به ان نمیدهم! اینطور راحت ترم. کلا از مشارکت بعد از شکار تنهایی خوشم نمی اید، یعنی وقتی که همه چیز اماده شد سایرین بیایند! وقتی تا قبل از این نبوده اند بعد از این هم دلم نمیخاهد کسی باشد.

امشب اخرین شبی بود که من میتوانستم قبل سربازی با دوستان یا هرکس دیگری بگذرانم، چون فردا شب یلداست و دیگر نمی شود. اتفاقا دوستان قصد داشتند تا برای من برنامه ای هم بچینند و دور هم جمع بشویم اما من گفتم نه! نمیخاهم.

امشب هم میگذرد و تمام میشود شاید به خوشی نگذرد ولی میگذرد. اینطور بیشتر احساس راحتی میکنم..


هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم
پُرم از حس دلگیری که نامش را نمی دانم




۹۵/۰۹/۲۹