دچار

دچار یعنی.. نه وصل ممکن نیست.. همیشه فاصله ای هست.. دچار باید بود..

دچار

دچار یعنی.. نه وصل ممکن نیست.. همیشه فاصله ای هست.. دچار باید بود..

شاید اینجا فقط برای خودم باشد
حرف هایی که فقط می توانم برای خودم بزنم
نمیخاهم مخاطبی داشته باشد غیر از ..

19 اسفند

پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ


بیشتر از یک هفته از دوره کد تکاوری من در پرندک میگذرد، این سومین بار است که به خانه می ایم. دو دفعه پیش نصفه روز بود و صبح زودش باید به پادگان برمیگشتم ولی امروز که امدم جمعه هم هستم و شنبه باید به پادگان بروم.

تجربه این چندروز به قدری سخت و جالب و ازار دهنده و دوست داشتنی بود که اصلا نمیتوانم به ان کمیت بدهم چرا که هر لحظه اش به سک شکل بود ولی ان چیزی که میتوانم به قطعیت از ان بگویم این است که هیچ چیزش شبیه کارهایی که تا قبل از این کرده بودم نیست، نه صرفا سختی هایش که واقعا قسمت مهمی است.

لحظه ای نا امید  صرف میشوم و لحظه دیگر کمی امیدوار. خصوصا هفته اول تا بخاهم خودم را با شرایط وفق بدهم خیلی اذیت شدم خیلی بیشتر از خیلی. حالا نمیخاهم از عدم امکانات اولیه صحبت کنم ولی واقعا به عنوان یک تجربه جالب میتوانم از ان یاد کنم اما اصلا دلم نمیخاهد که کسی رو به ایت تجربه دعوت کنم بلکه حتی میخاهم همه را برحذر کنم!!!

خلاصه من باید دوماه این دوره را طی کنم چه خوب و چه بد، تمام سعیم را میکنم که با دید مثبت به ان نگاه کنم گرچه بعضی وقت ها نمیشود..

اما تحت هر شرایطی از خدا سپاسگزارم چرا که هرچه هست ازاوست. دو ماه را در اسایش کامل برای من در نظر داشت و الان شرایط دیگری. به هر حال هرچه باشد من با جان و دل پذیرایم..

۹۵/۱۲/۱۹
دچار ..